تدبر در سوره مبارکه یس

سلام ،

ادامه ایه هشتم؛

انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون.

مقمحون ،از ریشه قمح است به معنی سر بالا گرفته است.

(آيـه )ـ ايـن آيه ادامه توصيف اين گروه نفوذناپذير است , در نخستين توصيف آنهامى گويد:  ما در گـردنـهـاى آنها غلهايى قرار داديم كه تا چانه هاى آنها ادامه دارد, وسرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است  انا جعلنا فى اعناقهم اغلا لا فهى الى الا ذقان فهم مقمحون  . چـه جـالب است تشبيهى كه از حال بت پرستان لجوج خصوصا سران آنها به چنين انسانهايى شده , آنـها طوق  تقليد  و زنجير  عادات و رسوم خرافى   را برگردن و دست و پاى خود بسته اند و غـلـهـاى آنـهـا آنقدر پهن و گسترده است كه سر آنهارا بالا نگاهداشته و از ديدن حقايق محروم ساخته , آنها اسيرانى هستند كه نه قدرت فعاليت و حركت دارند و نه قدرت ديد!. آيـه فـوق هـم مـى تـواند ترسيمى از حال اين گروه بى ايمان در دنيا باشد, و هم بيان حال آنها در آخرت كه تجسمى است از مسائل اين جهان .

قادر نیستند حتی به خودشان نگاه کنند ،آیات انفسی را هم نمی توانند ببینند.

انسانهایی که انذارها را بارها و بارها شنیدند ولی در مقابل حق کرنش نکردند ،این خشونت نیست بلکه عین مهربانی خداست که در همین دنیا به ما نشان می دهد که نتیجه ی عدم کرنش در مقابل حق چیست.


تدبر در سوره مبارکه یس

سلام رسیدیم به آیه چهار

ایه چهارم؛علی صراط مستقیم

این ایه جواب دوم قسم است (جواب برای والقران الحکیم )

صراط ؛راه روشن واضح است.

مستقیم از ریشه ی قیام گرفته شده به معنای طلب ایستادگی و قیام ،این راهی است که از راهبر خود طلب ایستادگی می کند.

مخاطب در چه فضایی باید باشد که خداوند از او طلب ایستادگی در راه می کند.

ایه پنجم؛تنزیل العزیز الرحیم

نزول به معنای اویخته شده ،این قران جایگاهش ام الکتاب در ملکوت بوده نه در این دنیا ،خداوند به خاطر ربوبیتش ،قران را از ملکوت پایین اورده و تنزیل یعنی نزول تدریجی(تنزیل یعنی نزول تدریجی و انزال یعنی نزول دفعی )

قران نازل شده تا ما به آن چنگ بزنیم ،آویخته شده ی عزیز رحیم است .

تدبر در سوره مبارکه یس

سلام

ادامه مطلب از ایه سوم

...اینجا منذر احتیاج به دلگرمی دارد ،لذا خداوند به پیامبر (ص)می فرماید:به قران قسم که تو از مرسلینی و به رسالت فرستاده شدی.

خداوند وقتی انسان را در دنیا فرستاد،با توجه به ابزاری که به انسان داد(پیامبر درونی یعنی عقل)به همین اکتفا نفرمود و یک پیامبر بیرونی در هر برهه از زمان فرستاد تا انسان بتواند دفینه ها را پیدا کند.

پیامبر بیرونی برای تذکر آمدند.

انسان بعضا فراموشکار است و رسول برای تذکر فرستاده شده

مهمترین ابزاری که پیامبران در دست دارند انذار است یعنی ترساندن از عذاب خدا.

در کنار انذار ،تبشیر هم هست.

اگر کسی انذار را پذیرفت بعد بشارت می دهد،تبشیر مخصوص کسانی است که انذار را قبول کردند.

خداوند رسولانی فرستاده که مدام انذار می دهند ولی عکس العملی که می بینند مثبت و مطلوب نیست.

وقتی رسول انذار می دهد و مردم نمی پذیرند ،پیامبر (ص) در انذار خود شک می کند یا نه بگوییم رسول احتیاج به دلگرمی دارد تا بتواند راه را ادامه دهد.

این قسم و جواب قسم دو اثر دارد؛

1- پیامبر (ص) در موضع خود که مرسل است تثبیت می شود.

یعنی اگر همه عالم بگویند تو پیامبر نیستی ،من (خدا) به تو می گویم که پیامبری .

2- مخاطبین متوجه می شوند که پیامبر (ص) از فرستادگان خداست .

اگر به خود پیامبر (ص) نمی فرمود فقط اثر دوم را داشت.

چه نیازی هست که برای خود پیامبر (ص)اینقدر تأکید شود؟

پیامبر (ص) بدون قران ،أنا بشر مثلکم می شود ،اینکه قران به پیامبر (ص) رسیده این ارزش پیامبر (ص) است.




تدبر در سوره مبارکه یس

آیه سوم ؛انک لمن المرسلین

هر آینه تو از جمله فرستاده شدگانی.

در رسول بودن پیامبر (ص)

 ،شک بوده که خداوند قسم به قران می خورد که بگوید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از فرستاده شدگان است.

چون برای چیزی  که روشن است قسم نمی خورند ولی برای چیز مشکوک ومورد تردید قسم می خورند پس معلوم می شود رسول بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد شک و تردید بوده است.

سؤال؛چرا قسم را خداوند برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورده و خطاب را به مردم قرار نداده؟

وقتی انذار ناپذیری شدید می شود ،پیامبر(ص)هرچه می گوید من منذرم ،رسولم و ...قبول نمی کنند،

تدبر در سوره مبارکه یس

سلام دوستان ،مطالبی که در ذیل می آورم برگرفته از کلاس تدبر در قرآن است که در محضر استاد عزیزم سرکار خانم دکتر چوپانی تلمذ نموده ام؛

                                      بسم الله الرحمن الرحیم

آیه اول ؛یس

یس ،رمزی است بین خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

آیه دوم؛والقران الحکیم

این سوره با قسم شروع شده ،وقتی سوره ای با قسم شروع شده باید دنبال جواب قسم باشیم .

"قران "در این آیه به چه معناست؟

قران از ماده ی قرء گرفته شده یعنی خواندنی،اشاره می کند به آنچه خوانده می شود .

قرء یا به معنی جهان است چون جهان خواندنی و فهمیدنی است.

یا به معنی متن قران را خواندن است.

قران ناموس دهر است هر چه بخواهی در قران هست.

قسم می خورد به آنچه خواندنی است.

"حکیم "از حکم گرفته شده به معنای متقن و یقینی،یعنی چفت و بست دارد .

به کسی یا چیزی حکیم می گویند که محکم است و ثبوت دارد و خللی در آن راه ندارد .

خداوند به قرانی قسم خورده که کاملا چفت و بست دارد چون حقایق عالم همه در این قران است.

قران ،گزارش نیست بلکه قران ،حقیقت این عالم است .

سوگند خورده که بگوید؛

آیه سوم؛انک لمن المرسلین